کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



ذکر سینه زنی، شور؛ و زمزمه ای دهه محرم ( ۱۴ شب و به ۵ سبک مختلف )

شاعر : امیر عباسی     نوع شعر : سینه زنی     وزن شعر :     قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)    

پخش سبک                           حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام

کوفه میا حسین جان، کوفه وفـا ندارد            کـوفی بی مـروت شـرم و حـیـا ندارد

گردد به شـهـر کـوفه مسلم فـدایت آقا            در کوچه های غـربت گِریَم برایت آقا


مظلوم حسین حسین جان؛ مظلوم حسین حسین جان؛ مظلوم حسین حسین جان؛ مظلوم حسین حسین جان

****************************************************

بنگر شدم خزانی ای روی تو بهـشتـم            ای کـاش از بـرایت نـامه نمی نـوشتـم

گـردیـده یابن زهرا در بین خیل أَعـدا            از بـهـر کـشتـن تـو تـیـغ عـدو مـهـیّـا

به روی بـامِ قـصـرِ ابن زیاد ملـعـون            می بینمت که گشتی غرقه به لُجّۀ خون

مظلوم حسین حسین جان؛ مظلوم حسین حسین جان؛ مظلوم حسین حسین جان؛ مظلوم حسین حسین جان

******************** ورود به کربلا ***********************

قلب علی و زهرا بر غصه مبـتلا شد            چون حاجی محمد وارد به کـربلا شد

او آمده که گـردد در راه حـق فـدایـی            زنده کـند ز خـونـش طریـقـت خـدایی

مظلوم حسین حسین جان؛ مظلوم حسین حسین جان؛ مظلوم حسین حسین جان؛ مظلوم حسین حسین جان

****************************************************

همراه خود در این راه او یاس و لاله دارد            سربازِ شیرخوار و طفل سه ساله دارد

خون حسین بریزد اینجا به روی صحرا            آری رَوَد به نیـزه رأسِ عـزیز زهـرا

ایـنـجـا تن وَلـیّ حق بی کـفـن بـمـانـد            زهرا در این مصیبت با گریه روضه خواند

مظلوم حسین حسین جان؛ مظلوم حسین حسین جان؛ مظلوم حسین حسین جان؛ مظلوم حسین حسین جان

**************** حضرت رقیه سلام الله علیها ******************

عـمه بیا که بابا مهمـانِ من شد امشب            به روی رَحلِ دامان قرآنِ من شد امشب

با گـوشِ جـان شـنـیـدم آوایِ آهِ زهـرا            ویرانه شد چراغان از نور ماهِ زهـرا

بـابا بـابا حسین جـان، بـابا بـابا حسین جـان، بـابا بابا حسین جـان، بابا بابا حسین جـان

****************************************************

ای جـلـوۀ جـمـال محـمـدی پـدر جـان            با سر به دیدنِ من خوش آمدی پدرجان

من که به شهرِ اشک و درد و بلا مقیمم            کی کرده؟ ای پدرجان در کودکی یتیمم

از داغ تو پدر جان آخـر شوم شهـیده            رَگهای گردنت را بگو چه کَس بریده

بـابا بـابـا حسین جـان، بـابا بـابا حسین جـان، بـابا بابا حسین جـان، بابا بابا حسین جـان

***************** طفلان زینب سلام الله علیها ******************

به عزت و شرافت ما نور هر دو عینیم            آلاله های زینب جان بر کفِ حـسینـیم

رزمنـده های راهِ عـشقِ ولایت هستیم            از موقع ولادت مَستِ شهادت هـستیم

واویــلــتــا واویــــلا، واویــلــتــا واویـــلا،  واویــلــتــا واویــــلا، واویــلــتــا واویـــلا

*****************************************************

جان می کنیم نثارِ نعـم الامیـرِ عطشان            جـان قابلی ندارد در راه حـفـظ قـرآن

ای یوسف پیـمـبـر هـسـتـیِّ ما فـدایت             واللهِ پیکـر ما خـاک است زیـرِ پایت

این است حاجت ما با قلب پُر شـراره            مست از می تو گردیم با جسم پاره پاره

واویــلــتــا واویــــلا، واویــلــتــا واویـــلا،  واویــلــتــا واویــــلا، واویــلــتــا واویـــلا

***************** عبدالله بن الحسن علیه السلام *****************

عـبـداله م عـمو جان روحـم هوایی تو            با کام خشک و عطشان هستم فداییِ تو

تا که ز جان شنـیدم آوای سوز و آهت            من پَر زدم ز خیمه بر بام قـتـلگـاهت

عمو عمو حسین جان، عمو عمو حسین جان، عمو عمو حسین جان، عمو عمو حسین جان

*****************************************************

دستم ز دست عمه چون که عمو جدا شد            دیگر دلم ز قـیـد این زنـدگـی رها شد

در پیش فـتنه های رَذلانِ کـوفه و شام            سَر می دهم عموجان تا زنده گردد اسلام

بنگر عمو ز داغت من اشک دیده دارم            در وادی ولایـت دسـتِ بــریــده دارم

عمو عمو حسین جان، عمو عمو حسین جان، عمو عمو حسین جان، عمو عمو حسین جان

****************** حضرت قاسم علیه السلام ******************

من قاسمم عـمـوجان فرزند مجـتـبـایم           در سنِ نـوجـوانی جـانـبـاز کـربـلایـم

بگذار تا عمو جان، گَردم تو را فدایی            ای مظهـرِ خدایی خـورشیـد کـربلایی

عمو عمو حسین جان، عمو عمو حسین جان، عمو عمو حسین جان، عمو عمو حسین جان

*****************************************************

در جَنگِ اهلِ فتنه، ای نور حیِّ سبحان            سینه شکسته گردم در زیر سُـمِ اَسبان

گرچه ز شور رزمم دشمن شود زمین گیر            بر پیکرم نشیند تیر و سنان و شمشیر

عـشـق تو در نـهـادم ای قـبـلـۀ مُـرادم            از روی زین فتادم عمو بِرِس به دادم

عمو عمو حسین جان، عمو عمو حسین جان، عمو عمو حسین جان، عمو عمو حسین جان

**************** حضرت علی اصغر علیه السلام ****************

ای طفل شیرخواره لای لای علی اصغر            حلق تو پاره پاره لای لای علی اصغر

بر حالَت ای ستاره گِریَد دو چشم مهتاب            با تیر آن حرامی آخر شدی تو سیراب

لای لای علیِّ اصغر، لای لای علیِّ اصغر، لای لای علیِّ اصغر، لای لای علیِّ اصغر

*****************************************************

ای گـل فدای عطرِ قُدسی و جـاودانت            پرپـر زدی به روی دستـانِ باغـبـانت

آتش زدی ز داغت بر این دلم عزیزم            لـبـخـنـدِ آخـر تـو شـد قـاتـلـم عـزیـزم

گریان شدند بر تو اهل حـرم به خیمه            آخر تو را بدین حال چه سان بَرم به خیمه؟

لای لای علیِّ اصغر، لای لای علیِّ اصغر، لای لای علیِّ اصغر، لای لای علیِّ اصغر

**************** حضرت علی اکبر علیه السلام *****************

ای یـاس پـرپـر مـن عـلـی اکـبـر مـن            شِـبــه پـیـمــبـر مـن عـلـی اکـبـر مـن

از داغت ای علی جان گریان دو چشمِ بابا            از لطفِ تیغ و نیزه گشتی تو ارباً اربا

جـانـم عــلـیِّ اکــبـر، جـانــم عــلـیِّ اکــبـر، جـانــم عــلـیِّ اکــبـر، جـانــم عــلـیِّ اکــبـر

*****************************************************

تیر غمت علی جان بر قلب من نشسته            آیـیـنـۀ دلـم را سـنـگ بــلا شـکـسـتـه

کوفی به حال و روز یک پاره تن بخندد            من غرق اشک و آهم لشگر به من بخندد

قبل از بهشتِ گودال از من بَقا گرفتند            با کُشتَنَت علی جان، جانِ مرا گرفـتند

جـانـم عــلـیِّ اکــبـر، جـانــم عــلـیِّ اکــبـر، جـانــم عــلـیِّ اکــبـر، جـانــم عــلـیِّ اکــبـر

***************** حضرت عباس علیه السلام ******************

جان تو ای علمدار در راه دین فدا شد            غرقه به خون شدی و دست از تنت جدا شد

با فرق غرق خونت دادی ز جان سلامم            ای خفته در یَمِ خون سقای تشنه کامم

ادرک اخا ابا الـفضل، ادرک اخا ابا الـفضل، ادرک اخا ابا الـفضل، ادرک اخا ابا الـفضل

*****************************************************

زینب میان خـیـمه آه از غـمت کـشیده            جسمت ز تیر دشمن چون مشک تو دریده

جا دارد أَر گریبان گردد زماتمت چاک            افتاده ای ز مرکب بی دست بر روی خاک

با پهلـوی شکـسته با قـد و قـامت خـم            زهـرا به دیدن تو آمد ز عـرش اعظم

ادرک اخا ابا الـفضل، ادرک اخا ابا الـفضل، ادرک اخا ابا الـفضل، ادرک اخا ابا الـفضل

****************** مصائب شب عاشورا *********************

تا به سحر بگریند زهـرا و آل حـیـدر            آمـد شب وداعِ یک خـواهـر و بـرادر

هستند این دو محزون بر یکدگر چو مجنون            فردا شود حسینـش غرقه به لُجّۀ خـون

واویــلــتــا واویــــلا، واویــلــتــا واویـــلا،  واویــلــتــا واویــــلا، واویــلــتــا واویـــلا

*****************************************************

امشب وجود خواهر پر شور و سوز و آوا            فـردا سـر بـرادر بـر نـیـزه های أعـدا

امشب حزینه خواهر غرق شکوه و اِجلال            فردا تنِ برادر بی سر به خـاک گودال

امشب گل رباب است در بین گاهواره            فردا خورد سه شعبه بر حلق شیرخواره

واویــلــتــا واویــــلا، واویــلــتــا واویـــلا،  واویــلــتــا واویــــلا، واویــلــتــا واویـــلا

****************** مصائب روز عاشورا *********************

روز دهم ز مـاه اشـک و عـزا رسیده            امروز عزیز زهرا گردد سرش بریده

امـروز از آسمان ها بانـگ عـزا بیاید            آوای جــانـگــداز، واغــربـتــا بـیــایـد

واویــلــتــا واویــــلا، واویــلــتــا واویـــلا،  واویــلــتــا واویــــلا، واویــلــتــا واویـــلا

*****************************************************

احـمـد ز آسمانها گـیـرد سـراغ فرزند            زهرا زند به گودال بر سر ز داغ فرزند

ای بی حیا، حـیا کن از ذات حیِّ داور            بس کن دگر حرامی خَنجر مزن به حَنجر

 گر می بُری سَرش را از جور و ظلم و کینه            با چکمه ات تو دیگر ضربه نزن به سینه

واویــلــتــا واویــــلا، واویــلــتــا واویـــلا،  واویــلــتــا واویــــلا، واویــلــتــا واویـــلا

******************* ظهر عاشورا؛ وداع ********************

ای که مرا توئی جان آهسته تر حسین جان            زینب بُوَد پریشان آهسته تر حسین جان

ای در میانِ گودال خَـدّالـتَـریبِ زینب            شَیبُ الخضیبِ زینب یار غریبِ زینب

مهلاً مهلا حسین جان؛ یابن الزهرا حسین جان؛ مهلاً مهلا حسین جان؛ یابن الزهرا حسین جان

*****************************************************

بعد از تو پیکر ما گردد کـبود و نـیلی            دشمن ز ما کِشَد ناز با ضربه های سیلی

صبری کن ای برادر ای جان فدای رویت            تا که زنم در این دَم گلبوسه بر گلویت

بـرو عـزیز زهـرا، ای قـبـله گاهِ آمال            قـرار بـعـدیِ مـا فــردا مـیـان گــودال

مهلاً مهلا حسین جان؛ یابن الزهرا حسین جان؛ مهلاً مهلا حسین جان؛ یابن الزهرا حسین جان

****************** مصائب قتلگاه سیدالشهدا ******************

ای زادۀ پـیـمـبـر آیـا تـویـی حـسـیـنـم            ای پاره پاره پـیکـر آیا تـویی حـسیـنم

گشتم کنار جسمت در قتلگه زمین گیر            شد پیکرت کفن پوش از سنگ و تیر و شمشیر

حـسین عزیز زهـرا؛ حـسین عزیز زهـرا؛ حـسین عزیز زهـرا؛ حـسین عزیز زهـرا

*****************************************************

شنیده ام به گـودال بس پرده ها دریدند            رأس تو را حسینم چون از قفا بُریدند

جسم تو زیر نورِ خورشیدِ داغ و سوزان            جسم من و سه ساله نیلی ز جورِ عدوان

بر خـیـز و کن نظاره، ای دلـبر یگانه            از تو جـدا نـمـودنـد ما را به تـازیـانه

حـسین عزیز زهـرا؛ حـسین عزیز زهـرا؛ حـسین عزیز زهـرا؛ حـسین عزیز زهـرا

******************* مصائب شام غریبان ********************

از خیمه ها حسین جان آتش زند زبانه            از ما عدو کِشَد ناز با ضرب تازیـانه

آهـم رَوَد بـرادر از داغ تو به افـلاک            رأست به راهِ کوفه جسم تو بر روی خاک

واویــلــتــا واویــــلا، واویــلــتــا واویـــلا،  واویــلــتــا واویــــلا، واویــلــتــا واویـــلا

*****************************************************

طفلان بی پناهت حیران به دشت و صحرا            در خیمه های سوزان ذکر همه یا زهرا

در بین آتش و دود بر سر زنان سکینه            زنـده شـده دوبـاره یــادِ غــمِ مـدیــنــه

یـادِ دَمی که شعله از در زبانه می زد            دشمن گـلِ عـلـی را با تـازیانه می زد

واویــلــتــا واویــــلا، واویــلــتــا واویـــلا،  واویــلــتــا واویــــلا، واویــلــتــا واویـــلا

**************** مصائب ورود اهل بیت به کوفه ****************
خورشید بی مثالم بـرادرم حسین جان            غرقه به خون هلالم برادرم حسین جان

گرچه زِ مـاتـم تو ای دلـبـرم خـمـیـدم            با ذوالـفـقار خـطبه از فـتنه سر بریدم

واویــلــتــا واویــــلا، واویــلــتــا واویـــلا،  واویــلــتــا واویــــلا، واویــلــتــا واویـــلا

*****************************************************

گرچه به من رسیده کوه بلا حسین جان            کوفه شد از کلامم کرببلا حسین جان

با من اگر نگـویی حـرفـی دگر برادر            از نِی بگو کلامی با این سه ساله دختر

واویــلــتــا واویــــلا، واویــلــتــا واویـــلا،  واویــلــتــا واویــــلا، واویــلــتــا واویـــلا

*****************************************************

نـور دو دیـدۀ من منـزل مبارکـت بـاد            ای سر بـریـدۀ من منـزل مبارکت باد

چون در میان گودال خنجر ز کینه خوردی            آه ای غریب مادر لب تشنه جان سپردی

حسین خدانگهدار غم شد به سینه غالب            قـرار بـعـدیِ مـا در بَـزمِ دِیـرِ راهـب

واویــلــتــا واویــــلا، واویــلــتــا واویـــلا،  واویــلــتــا واویــــلا، واویــلــتــا واویـــلا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن نامۀ امام حسن به سیدالشهدا و تحریف این موضوع در روضة الشهدا بیت زیر تغییر داده شد

گـفـتـه بـرادر تـو گَـردم تو را فـدایـی            ای مظهـرِ خدایی خـورشیـد کـربلایی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن موضوع تیر سه شعبه زیر تغییر داده شد

بر حالَت ای ستاره گِریَد دو چشم مهتاب            تیر سه شعبه آمد آخر شدی تو سیراب

با توجه به اینکه حضرت لیلا در کربلا نبوده است و قبل از واقعه عاشورا فوت کرده اند بیت زیر مستند نیست و تغییر داده شد

از داغت ای علی جان گریان دو چشمِ لیلا            از لطفِ تیغ و نیزه گشتی تو ارباً اربا

با توجه به اینکه موضوع تیر به چشم خوردن حضرت عباس در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند نیست ابیات زیر تغییر داده شد

با چشم تیر خورده دادی ز جان سلامم            ای خفته در یَمِ خون سقای تشنه کامم

زینب میان خـیـمه آه از غـمت کـشیده            چشمت ز تیر دشمن چون مشک تو دریده

ابیات زیر به دلیل ایراد وزن شعر تغییر داده و اصلاح شد

روی به سوی میدان آهسته تر حسین جان            زینب بُوَد پریشان آهسته تر حسین جان

شنیده ام به گـودال بس پرده ها دریدند            سر تو را حسین جان ز پشت سر بُریدند

ذکر سینه زنی دهه محرم ( ۱۴ شب )

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک

گر آمده ایم اینجا، ما زائـر مولاییم            دعوت شده از سویِ،صدیقۀ کبراییم

بـا کــوه گــنـاه و، بـا دیـدۀ گـریـان            گل کرده به لبها، آوای حسین جـان


مـولا یا حسین جـان، مـولا یا حسین جـان، مـولا یا حسین جـان، مـولا یا حسین جـان

**************************************************

ما دشمنِ هر ظالم، در جبهۀ اسلامیم            ما یاورِ مظلوم و، در حالتِ احرامیم

ما مُحرمِ حـجِّ، عـباس و حـسـیـنـیـم            دائـم به طـوافِ، بیـن الحـرمـیـنـیـم

مـولا یا حسین جـان، مـولا یا حسین جـان، مـولا یا حسین جـان، مـولا یا حسین جـان

**************************************************

با خون خدا عهد و، پیمان وفا بستیم            ما سیـنه زنِ داغِ، شاهِ شهـدا هستیم

یاد غـمِ گـودال، جـانهـا شده بر لب            وای از دلِ زهرا، وای از دلِ زینب

مـولا یا حسین جـان، مـولا یا حسین جـان، مـولا یا حسین جـان، مـولا یا حسین جـان

***************** مسلم بن عقیل علیه السلام ****************

نور دل ثـارالله، من مسلـمِ محـزونم            شاهد به غمم باشد، این چهرۀ پر خونم

بنگر گـل زهـرا، دل گـشته اسیرت            شد دارالعـمـاره، مـعـراج سـفـیـرت

مـولا یا حسین جـان، مـولا یا حسین جـان، مـولا یا حسین جـان، مـولا یا حسین جـان

**************************************************

من نامه نوشتم که، آیی به سوی اینجا            اما به خدا دیدم، بی حرمتی از اعدا

اینجا همه فکـرِ، ظـلمـند و جـفـایـند            در فـکـر جـنـایـت، بر آل عـبـایـنـد

مـولا یا حسین جـان، مـولا یا حسین جـان، مـولا یا حسین جـان، مـولا یا حسین جـان

**************************************************

من غصۀ آن دارم، که غرقه به خون گردی            بی سر شَوی ای مولا، از کینه و نامردی

گـردد دل عـالـم، از غـصه لـبـالـب            سیـلی و رقـیـه، کعـب نی و زینـب

مـولا یا حسین جـان، مـولا یا حسین جـان، مـولا یا حسین جـان، مـولا یا حسین جـان

******************* ورود به کربلا *********************

شد قافلۀ غربت، وارد به حریم غم            مرثـیه بخواند دل، با نـاله و با ماتم

دارد هـمـه عـالـم، شـور شـهــدایـی            حـاجـی سـه سـاله، شد کـربـبـلایـی

واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا،  واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا

**************************************************

این دخترک محزون، از غصه پریشان است            گویا که ازین دم در، اندیشۀ هجران است

مَـحـوِ رُخِ بابـا، گـردیـده نـگـاهـش            او روضه بخـواند، با نـالـه و آهـش

واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا،  واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا

**************************************************

بابا به دلم دارم، یک غربت تحمیلی            بعد از تو زند دشمن، بر صورت من سیلی

ای هـسـتی عـمـه، ای سَـیّـد عـالــم            ما را ببـر از این، وادیِ پُـر از غـم

واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا،  واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا

*************** حضرت رقیه سلام الله علیها ****************

در گوشۀ ویرانه، من مرثیه میخوانم            بابای غریبِ من، با سر شده مهمانم

بی تو هـمه عُـمرم، انـدوه و عـذابه            خوش آمدی ای سر، به کنج خرابه

بـابـا یا حسین جـان، بـابـا یا حسین جـان، بـابـا یا حسین جـان، بـابـا یا حسین جـان

**************************************************

بنگر به سر و وضع و، آشفتگیِ حالم            من درد دلم با تو، می گویم و می نالم

چون مـادر سادات، رویم شده نیلی            از کینۀ زجر و، وان ضربت سیلی

بـابـا یا حسین جـان، بـابـا یا حسین جـان، بـابـا یا حسین جـان، بـابـا یا حسین جـان

**************************************************

بر فیض وصالت دل، بسته شده ام دیگر            من را تو ببر بابا، خسته شده ام دیگر

بـابـا شــده ام سـر، افـکــنـدۀ عــمّـه            شـرمـنـدۀ عـمّـه، شـرمــنـدۀ عــمّـه

بـابـا یا حسین جـان، بـابـا یا حسین جـان، بـابـا یا حسین جـان، بـابـا یا حسین جـان

**************** طفلان زینب سلام الله علیها ****************

دو دسته گل زینب، راهی سوی میدانند            در جنگ حق و باطل، مردانه رجز خوانند

در جـبـهـۀ اسـلام، یـارانِ حسیـنـنـد            طفـلان عـقـیـلـه، قـربانِ حـسـیـنـنـد

واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا،  واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا

**************************************************

مادر به یکی خیمه، بنشسته و غم دارد            بارانِ غم و غربت، از دیدۀ خود بارد

گوید به زیر لب، ای نـور دو عینم            جـانِ من و این دو، قـربانِ حـسـینم

واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا،  واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا

**************************************************

ما درس وفاداری، از دُخت علی گیریم            در راهِ شریعت از، این عمر گران سیریم

رزمـنــدۀ راهِ، ایــمــان و وفــایـیــم            قـربـانـیِ عــشـقِ، شــاهِ شـهــدایـیـم

واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا

**************** عبدالله بن الحسن علیه السلام ***************

با حالتِ محزون و، آشفتگیِ احوال            عـبدالّهِ دلخـستـه؛ آمد وسـطِ گـودال

چون دیده عمو را، بی یاور و تنها            بنـموده حـمـایت، از یـوسف زهـرا

جـانـم عـمـو جـانـم، جـانـم عـمـو جـانـم، جـانـم عـمـو جـانـم، جـانـم عـمـو جـانـم

**************************************************

در قتلگهِ غربت، بگذشته ز جان و سر            بر تیغ عدو دستش، گشته سپر دلبر

دستش چو جدا شد، از پاکیِ احساس            شـد زنـده دوبـاره، مـرثـیـۀ عـبـاس

جـانـم عـمـو جـانـم، جـانـم عـمـو جـانـم، جـانـم عـمـو جـانـم، جـانـم عـمـو جـانـم

**************************************************

جاری شده از داغش، اشک علی و زهرا            در بستر خاک و خون، ناله زده یا اُمّا

جـانهـا به فـدایِ، آن روی نکـویش            شـد قـتـلـگـهِ او، آغـوش عـمـویـش

جـانـم عـمـو جـانـم، جـانـم عـمـو جـانـم، جـانـم عـمـو جـانـم، جـانـم عـمـو جـانـم

***************** حضرت قاسم علیه السلام ****************

وای از غم هجران و، ازدرد پریشانی            ای نجمه بزن ناله، قاسم شده قربانی

این طفل دلاور، گردیده زمیـنگـیـر            از ضربۀ سنگ و، سرنیزه و شمشیر

جـانـم عـمـو جـانـم، جـانـم عـمـو جـانـم، جـانـم عـمـو جـانـم، جـانـم عـمـو جـانـم

**************************************************

وای از دلِ بابایش، وای از غم عظمایش            او می کشد از غربت، بر روی زمین پایش

در معرکه قـاسم، صد پاره بدن شد            شرمنده حسین از، رخسار حسن شد

جـانـم عـمـو جـانـم، جـانـم عـمـو جـانـم، جـانـم عـمـو جـانـم، جـانـم عـمـو جـانـم

**************************************************

یاد شهـدایی که، در راهِ خـدا رفـتند            با پیروی از قاسم، تا کرببلا رفـتند

بـا یـاد خــمـیـنی، بـا یـادِ شـهـیـدان            بر گو ز وُجودت، مولا یا حسین جان

مـولا یا حسین جـان، مـولا یا حسین جـان، مـولا یا حسین جـان، مـولا یا حسین جـان

*************** حضرت علی اصغر علیه السلام **************

ای در افق عصمت، ماهِ شهدا اصغر            شش ماهۀ عطشانِ، شاه شهدا اصغر

تو مَحـوِ جـمالی، بر روی دو دستم            سیـرابِ وصالی، بر روی دو دستم

لای لای علی اصغر، لای لای علی اصغر، لای لای علی اصغر، لای لای علی اصغر

**************************************************

در جنت الاعلا شد، نوحه گرِ تو زهرا            از خشکیِ لبهایت، شرمنده شده بابا

بـر دست پـدر شد، جـانِ تو فـدایـی            ای طـفـل خـدایـی، ای کـربـبـلایـی

لای لای علی اصغر، لای لای علی اصغر، لای لای علی اصغر، لای لای علی اصغر

**************************************************

ای کودک شش ماه، تو جانی و هم جانان            ما را ز عنایاتت، راهیِ حرم گردان

ما سینه زنـانِ، غـمـهـای حـسـیـنـیم            در حاجت کـویِ، بیـن الحـرمیـنـیـم

لای لای علی اصغر، لای لای علی اصغر، لای لای علی اصغر، لای لای علی اصغر

*************** حضرت علی اکبر علیه السلام ***************

تو جان منی اکبر، خونین بدنی اکبر            ای تازه جوان من، صد پاره تنی اکبر

بنـگـر پـسـرم بـر، این قـد خـم مـن            لشگـر ز ره دور، خـنـدد به غم من

جـانـم عــلـی اکـبـر، جـانـم عــلـی اکـبـر، جـانـم عــلـی اکـبـر، جـانـم عــلـی اکـبـر

**************************************************

بنگر منِ دلخون را، دل مضطرب و خسته            جسم تو پُر از خون و، فرقت شده بشکسته

قصد تو عـزیـزم، یـاریِّ ولـی بـود            جرمت فقط این بود، نام تو علی بود

جـانـم عــلـی اکـبـر، جـانـم عــلـی اکـبـر، جـانـم عــلـی اکـبـر، جـانـم عــلـی اکـبـر

**************************************************

یک لحظه گشا چشم ای، نور بصر لیلا            ای غرفه به خاک و خون، قرص قمر لیلا

داغ تـو دلـم را، بر غـصه نـشـانـده            چیزی دگر از این، جـسم تو نمانده

جـانـم عــلـی اکـبـر، جـانـم عــلـی اکـبـر، جـانـم عــلـی اکـبـر، جـانـم عــلـی اکـبـر

**************** حضرت عباس علیه السلام ****************

ای یار وفادارم، سردار و سپهدارم            از پیشِ منِ مظلوم، رفتی ای علمدارم

در علـقـمه گشتی، چون لالـۀ پـرپر            تو رفتی و مانده، تشنه، علی اصغر

جـانـم یا ابا الـفضل، جـانـم یا ابا الـفضل، جـانـم یا ابا الـفضل، جـانـم یا ابا الـفضل

**************************************************

بنگر که به روی خاک، از غصه نشستم من            گفتی یا اخا و از، داغ تو شکستم من

ای ساقی عطشان، بر گو چه کنم من            با اشـک ربـاب و، با خـنـدۀ دشـمن

جـانـم یا ابا الـفضل، جـانـم یا ابا الـفضل، جـانـم یا ابا الـفضل، جـانـم یا ابا الـفضل

**************************************************

ای کشتۀ اسلام و، سرباز ره مکتب            بعد از تو کند خولی، خنده به غم زینب

بعد از تو شود جمع، ای یاور زینب            یک عـده حرامی، دور و بر زیـنب

جـانـم یا ابا الـفضل، جـانـم یا ابا الـفضل، جـانـم یا ابا الـفضل، جـانـم یا ابا الـفضل

***************** مصائب شب عاشورا *******************

ذکر لب آلُ الله، مُزَمّل و صافات است            امشب شب عاشورا، هنگام مناجات است

در راه ولایـت، بـا نــور سـعــادت            بـاشد دل یـاران، مـشـتـاق شـهـادت

واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا،  واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا

**************************************************

باشد به دلی خون و، با نالۀ یا زهرا            زینب به یکی خیمه، خونین جگرِ فردا

با اشـک روان و، آشـفـتـگـیِ حـال            دارد بـه دلِ خـود، انـدیـشـۀ گـودال

واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا،  واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا

**************************************************

در صحنۀ عاشورا، خشکیده شود گلشن            شمر آید و با چکمه، دیگر چه بگویم من

بر یوسف زهرا، او ظلم و جفا کرد            سر را ز تن او، لب تشنه جدا کرد

واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا،  واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا

****************** ظهر عاشورا؛ وداع ******************

گـرید همۀ عالم بر، حال دل زارت            ای تشنۀ بی یاور، حق یار و نگهدارت

ای بر هـمه راهت، وادی  سعـادت            عـازم شـده ای بـر، میـدان شهـادت

یـا زهــرا یـا زهــرا، یـا زهـرا یـا زهـرا، یـا زهـرا یـا زهـرا، یـا زهـرا یـا زهــرا

**************************************************

بعد از تو به دل دارم، اندوه اسارت ها            من مانم و کعب نی، من مانم و غارت ها

اما هـمـه ایـنهـا، یا سَـیّـدُ الـعـطشان            در وادی اسـلام، مـا را بُـوَد آسـان

یـا زهــرا یـا زهــرا، یـا زهـرا یـا زهـرا، یـا زهـرا یـا زهـرا، یـا زهـرا یـا زهــرا

**************************************************

ای جان به فدای آن، رخسار نکوی تو            صبری که زند خواهر، بوسه به گلوی تو

بـوسـه به گـلـویـی، که در رَهِ داور            گردد ز غـریـبی، بُبریـده ز خنجـر

واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا،  واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا

****************** مصائب شام غریبان ******************

در قلب همه یاران، داغ غم هجران است            ناله بزند زهرا، که شام غریبان است

نـالـه بـزنـد از، این مـاتـم عـظـمـی            بی سر تنِ یوسف، افتاده به صحرا

واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا،  واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا

**************************************************

مرثـیه بخـواند دل، با نـاله آتش بار            آتش زده بر خیمه، کوفی جنایتکار

خـورشیـد امامت، در خیمۀ سوزان            بر حـالت زارش، عـمـه شده نـالان

واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا،  واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا

**************************************************

از سوز عطش طفلی، افتاده به حالِ غش            دامان یکی کودک،بگرفته خدا آتش

یک عده و ظلم و، بی شرم و حیایی            ای سـاقی لشگـر، بر گو به کجایی

واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا،  واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا

**************** خروج اهل بیت از کربلا *****************

از کرببلا تا شام، لبریز وصالم کن            ای همسفر زینب، رفتم تو حلالم کن

خـونـیـن بدن من، ای پـاره تـن من            رزمـنـدۀ اسـلام، ای بـی کـفـن مـن

واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا،  واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا

**************************************************

بدعت شده ایجاد و، من دشمن این ننگم            با خطبه و با اشکم، در معرکه میجنگم

با نطق و حجابم، در کوفه و در شام            مردانـه بجـنـگـم، در لـشگـر اسلام

واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا،  واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا

**************************************************

هجرت کنم از اینجا، من با دو جهان ماتم            برخیز و ببین دورم، گشته پُرِ نامَحرم

بنگر که شدم در، این مرحله از راه            با شمر و سنان و، با حـرمله همراه

واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا،  واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا

*************** مصائب ورود اهل بیت به کوفه **************

در کوفه سر بازار، آن عترتِ طاهایی            رسوا بکند دشمن؛ با هیبت زهرائی

یک سر روی نیزه، یک دل پُرِ غمها            هـمـناله شـویـم ما، با دخـتـرِ زهـرا

واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا،  واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا

**************************************************

با یک دل غمدیده، با یک تنِ آزرده            چون سَروِ قوی بنیان، چون لالۀ پژمرده

با نـالـه بگـویـد، ای نـور دو عـیـنـم            ای رأس بریـده، لب تـشنه حـسیـنـم

واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا،  واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا

**************************************************

ای قرص هلال من، ای دلبر بی پیکر            با دخترکت از نی، حرفی تو بزن آخر

مـاتـم هـمـه دم از، داغ تو بـگـیـرد            ترسـم که رقـیـه، از غصه بـمـیـرد

واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا،  واویــــلا واویــــلا، واویــــلا واویــــلا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل عدم ذکر تیر سه شعبه در مقاتل معتبر تغییر داده شد

تو مَحـوِ جـمـالی، با تـیر سه شعبه            سیـرابِ وصالی، با تـیـرِ سه شعـبه

بیت زیر به دلیل ایراد وزنی شعر در مصرع دوم تغییر داده شد

تو جان منی اکبر، خونین بدنی اکبر            ای تازه جوان، صد پاره تنی اکـبر

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ طبق روایات معتبر خنده و هلهله در شهر شام بوده است نه کوفه ؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کنید

در کوفه سر بازار، از عترتِ طاهایی            با هلهله و خـنـده، گردیده پـذیـرایی

مصائب غروب روز عاشورا

شاعر : فرشید یار محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترجیع بند

غـروب بود هراسی به خیمه گاه افتاد            غـروب بود که در بیـن قـتـلـگـاه افتاد

نگاش سمت حرم بود و بر زمین می‌خورد            پـنـاه اهـل حـرم بود و بـی پـنـاه افـتـاد


و هاتفی که صدا زد نبرد مغلوبه ست            و لشکری که به سمت تنش به راه افتاد

و آهِ مــادری بــالا گـرفـت تـا ایـنـکـه            مـسـیـر شـمـر حـوالیِّ قـتـلـگـاه افـتـاد

حسین در دل مقتل دست و پا می زد

به نـالـه زیـنـب او وا محـمـدا می زد

نـوشتـه‌اند به گـودال هـم دعـا می‌کرد            مـسـیـر تـوبـه بـرای سپـاه وا می‌کـرد

نـوشتـه‌انـد که زیـنـب به قـتـلگـاه آمـد            و این خودش طلب اوج روضه را می‌کرد

رسیـد و دیـد سپـاهی گرفـته اطرافـش            چه صحنه‌ای به دل خواهرش چه‌ها می‌کرد

هنوز امید به این داشت تا رهاش کنند            چـقـدر بابت این امـر یا خـدا می‌کـرد

ولی تمام امیـدش گرفت رنگ خـزان            همین که دید سنان نیزه دست و پا می‌کرد

چقدر روضۀ گودال با سنان سخت است            و کاش قبل سنان شمر سر جدا می‌کرد

حسین در دل مقتل دست و پا می زد

به نـالـه زیـنـب او وا محـمـدا می زد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد! لازم به ذکر است همانگونه که در کتب نفس المهموم ص ۳۳۱، وقایع الایام ص ۴۵۹، ناسخ التواریخ ص ۵۰۷، پژوهشی نو در بازشناسی مقل سیدالشهدا ص ۲۷۰ و ... آمده است تا قرن دهم هیچ نامی از ذوالجناح نیست و این نام برای اولین بار در کتاب روضة الشهدا آمده است، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید.

غـروب بود هراسی به خیمه گاه افتاد            غروب بود که از پشت ذوالجناح افتاد

مصائب غروب روز عاشورا

شاعر : علي صالحي نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

آه از آن روز که جان از تن خواهر می‌رفت           سنگ ها بال زنان سوی برادر می‌رفت

آسمان ها و زمین داشت به هم می‌پیچید           سمت گودال کسی دست به خنجر می‌رفت


ساعـتی بعد که آتش به حـرم بـر پـا شد           همه سرها به روی نیزۀ لشگر می‌رفت

خیمه تاراج شد و هر طرفی دست به دست           بیـن گـهـوارۀ خـالی دل مـادر می‌رفـت

نیمه شب با عجله داشت خبر را می‌برد           یک نفر در طمع جایـزه با سر می‌رفت

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب با سیدالشهدا در شب عاشورا

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

بگـذار با تو این شب آخر به سر شود            ای وای اگر که امشب زینب سحر شود

هر چه به صبح واقعه نزدیک میشویم            از غـصـۀ تـو دلـهـره‌ام بـیـشـتر شـود


ای میهـمان تـشنه لـبـم بر غـریـبـی‌ات            پهـلـو شـکـسته آمده تا نـوحه گر شود

تـا آه می کـشـی جـگـرم تـیـر می کشد            خواهر به حال بی کسی‌ات خون جگر شود

حرف از جدا شدن بزنی لطمه می‌زنم            راضی نشو که زینب تو در به در شود

جـان مـنـی و پـای تـو آوردم ای حـسـیـن

تا صبح من به دور تو می گردم ای حسین

ای یـادگــار مــادرم ای ســایـۀ ســرم            ای مـهـربـان بـرادرم ای سـایـۀ سـرم

ای آیـه هـای فـجـر ز تو دل نـمی کـنم            آیـد هـر آنچـه بـر سـرم ای سایۀ سرم

می‌سوزم از شرارۀ اشک تو امشب و            فـردا در آتـش حـرمم ای سـایـۀ سـرم

پیداست از هیاهوی دشمن که می شود            رأست به نیزه در برابرم ای سایۀ سرم

سوگند خورده‌اند که سرت را جدا کنند            با تـیـغ و نـیـزه در برم ای سایۀ سرم

من بر هزار زخـم تنت گریه سر دهم            تو هم بـه دیـدگان تـرم ای سـایـۀ سرم

جـان مـنـی و پـای تو آوردم ای حـسـیـن

تا صبح من به دور تو میگردم ای حسین

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی و کج تابی معنایی در مصرع دوم بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

پیداست از هیاهوی دشمن که خواهرت            یک امشب است محترم ای سایۀ سرم

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

من بر هزار زخـم تنت گریه سر دهم            تو روی نی به معجرم ای سایه سـرم

مصائب غروب روز عاشورا

شاعر : رضاباقریان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : غزل

يكي بال و پرش آتش گرفته           و چـشمان ترش آتش گرفته

ز سوز تشنگي در بين خيمه           تـمـام پـيـكـرش آتـش گرفته


بگوئيد از نجف حـيـدر بيايد           كه موي دخترش آتش گرفته

ميان خيمه ها اي دادِ بي داد           بميـرم معجـرش آتش گرفته

يكي در خيمه ها دنبال آب است           گـلوي اصغـرش آتش گرفته

تمام هستی اش رفته به غارت           كه يـاس پرپرش آتش گرفته

از آن تيري كه رأسش را جدا كرد           صـداي مـادرش آتش گرفته

و در گودال زير دشنه مي ديد           نگـاه خـواهـرش آتش گرفته

همه ديـدند، از خـيمه چگونه           نفَس در حنجرش آتش گرفته

كـنـار جـسم عـريـان بـرادر           يكي بال و پرش آتش گرفته

: امتیاز

مصائب غروب روز عاشورا

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

نفرین به نیزه‌ها که تو را می‌برند، حسین!           نفرین به کوفیان که درین لشکرند، حسین!
آه از غروب روز دهم، این چه مغربی ست           سردارهای عشق، چرا بی‌سرند؟ حسین!


این چشمهای حضرت عباس...(یا قمر)           دلـواپـس گـلـوی علی اصغـرند، حسین!
ســر مـی‌بُــرنــد مـدعـیــانِ امــور دیـن           سیم و زر و حکومت ری می‌خرند، حسین!
بـادا حـرامـشـان هـمـۀ روزهـای عـمـر           آنها که دزدِ جـامه و انگـشتـرند، حسین!
این اسـب ها که روی تـن مـاه مـی‌دونـد           فـردا شغـال های صف محـشرند حسین!
دیـدی که پـا به پای عـطش هات آمـدند؟           این دستهـا! که ساقـیِ آب آورند، حسین!

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا با حضرت زینب در شب عاشورا

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلن مفاعلن فاعلن مفاعلن قالب شعر : مسمط

آیه‌های نـور باش، مثل مـادرم که بود            یک زن غیور باش، مثل مادرم که بود

من فدای دین شوم، مثل مادرم که بود            خواهرم صبور باش، مثل مادرم که بود


این سفر نهایتش بر خـدا رسیدن است            در حضور مادرم سرجدا رسیدن است

این سفر خلاصه بر کربلا رسیدن است            تو کـلیم طور باش، مثل مادرم که بود

گـاه داغ دیـدنـم، خواهـرم سکوت کن            بین خون طپیدنم، خواهرم سکوت کن

وقت سر بریدنم خـواهرم سکوت کن            پاسدار شـور باش؛ مثل مادرم که بود

دست هـای بی حـیا در کـمین معجـرند            چشم‌های من پُر از بغض های دخترند

این حـرامـیـان پـی نـالـه‌های مـادرنـد            مظهر شعور باش، مثل مادرم که بود

آسـمـان بخـت من، کـوکـب کـویری‌ام            محشری به پاست در امشب کویری‌ام

پـاره پـاره می‌شود این لب کـویـری‌ام            مصحف زبور باش، مثل مادرم که بود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

من که می‌روم زدست، بین هاله‌های خون            خواهرم صبور باش، مثل مادرم که بود

زبانحال حضرت زینب با سیدالشهدا در شب عاشورا

شاعر : محمد عظیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

سپهر چشم من خسته حال بـارانیـست            به دور خیمه علمدار در نگـهـبانیـست

شبی دگر ز سحر مانده، جمعمان جمع است            فضا صمیمی و این شام؛ شام پایانیست


فضای سینه ام آکنده است از غم دوست            ز فرطِ عشق برادر به دل دگر جا نیست

یکی کـفـن به تن و دیگـری حـنا بسته            بساط عـشق مهـیّـا برای مهـمـانـیـست

هـراس و هـول گـرفـتـه دل مرا، آری            هوای دیـدۀ زینب عجیب طوفـانیـست

بـرای آنکـه نـبـیـنـد حسیـن حـال مـرا            به زیر چـادر من گریه نیز پنهـانیـست

: امتیاز
نقد و بررسی

کلمه سغر به معنی خارپشت است که در بیت زیر معنا و جایگاه ندارد و به نظر سحر صحیح است ولیکن در سایت ها به اشتباه سغر آمده است که اصلاح شد

شبی دگر ز سغر مانده، جمعمان جمع است            فضا صمیمی و این شام؛ شام پایانیست

زبانحال حضرت زینب با سیدالشهدا در شب عاشورا

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

گردن گرفت داغ مرا شانه های اشک            خون می چکد ز هر مژۀ من به جای اشک

دور از نگـاه دخـتـر تو، جـای مـادرم            کردم پس از نماز برایت دعای اشک


از بس نرفته خواب ز دلشوره، ریختم            امشب به زخم بستر چشمم دوای اشک

حالا که از ستاره پُر است آسمان مان            دارد شب کویری خـیمه هـوای اشک

پیـغـمـبـرم شدی شب معـراج رفـتـنت            انداخـتی به قـامت پـلکـم عـبای اشک

زانو نزن تو را به خدا پای بغض من            وا می شود به حلقه چشم تو پای اشک

کـمـتـر محـل به حـنجـرۀ نـیـزه ها بده            دارد بلـند می شود اینجا صدای اشک

بر گـودی گــلـوی تو افـتــاد عـاقـبـت            چشمم که می دوید فقط در قفای اشک

فـردا غـروب کـار من و تـو در آمـده            پیش از طلوع  اشک تو قضای اشک

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در غروب روز عاشورا با برادر

شاعر : محمد حسن بیات لو نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

افـتاده ای روی زمین و سـر نداری            در این بیابان یک نفـر یاور نداری

ازبس جراحت بر تنت جا خوش نموده            یک جای سالم در همه پیکر نداری


بگـذار تا که جـان دهـم پیش تن تو            اصلا تصور کن دگر خواهر نداری

درخیمه ها هرکودکی چشم انتظار است             خـیـز و بـگـو عـبـاس آور نـداری

با من بگو پیراهن و عمامه ات کو؟            بگذر از این انگشت و انگشتر نداری

: امتیاز

ترسیم وقایع شام غریبان حسینی

شاعر : پوریا باقری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نگـاهِ خـستۀ زینب، به دشتِ عـاشورا            نفـس نفـس زد و افـتاد، دخـتـرِ زهـرا
تـمـام شد، هـمـه رفـتـند، او فـقط مانده            میانِ خیمه ای از دود و آتش و زن ها


نشسته گوشۀ خیمه، عزیزِ جانِ حسین            رمــق نـمـانـده بــرای عـقـیـلـۀ طـاهـا
دویـد سـوی بـیـابان و لطـمه ها میـزد            برادرم، چه کنم من در این غمِ عظما؟
نشست بر لبِ گودال و با خودش میگفت:            حسین... بر که سپاری تو خواهرِ خود را؟
ز فرطِ گریه، سرش را گرفت با دستش            شـنـیـد نـالـۀ جـانـسـوزِ حـضرتِ لیلا
خـدا بخـیر کـند، اضطـرابِ زیـنب را            چـقـدر دردِسر و یک زنِ تک و تنها

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کنید

شمرد یک به یکِ کودکان و زن ها را            دوتا کم است خـدایا، از این پـرستوها

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در غروب روز عاشورا با برادر

شاعر : سیده فاطمه نوری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

خواهم نـشست آینه سان در برابـرت            تا بنگـرم به چـشم عـلی رزم آخـرت

ای آفـتـاب بر سـر سـرنـیـزه‌ها بتاب            قرآن بخـوان برای تسلای خواهـرت


دشمن که حمله کرد به خیمه به خنده گفت:            زینب کجاست سید و سالار و سرورت؟

اینک به سوی خـیـمـۀ ما می‌کنند رو            آن اسب های رد شده از روی پیکرت

با شـعـلـه‌های آتـش و با تـازیـانـه‌هـا            تا تسلیت دهـند به غـم های دخـتـرت

گویا نشسته مـادرم اندر بهشت خـلـد            آغوش خود گشوده بر آن جسم بی‌سرت

بابا به اشک بر سر کوثر نشسته است            سیراب کرده حنجر خونین اصغرت

در قـتـلـگـاه بر سر دامن گـرفـته بود            آن جسم زخم خورده و مظلوم، مادرت

می‌خـواستـم بـیـایـم و از زیر نیزه‌ها            پیدا کـنـم تو را و دهم جـان، برابـرت

ناگه سه ساله دخترکی گریه کرد و گفت            عمه بیا که سوخت دلم سوخت دخترت

دشمن به سـویـم آمـده با تـازیـانـه‌اش            من می‌روم به شام به همراهی سرت

قرآن بخوان که وقت سفر یاری‌ام کنی            جانم فدای صوت خوش و خون حنجرت

: امتیاز

مصائب غروب روز عاشورا

شاعر : علیرضا شریف نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

شمشیر و تیغ و نیزۀ خود را گذاشتند            خورشید را مُقَـطَّعُ الاَعضا گذاشتند

وحشی شدند و موقع تقسیمِ غارتش            بر مُصحَفِ شریفِ تنش پا گذاشتند


چرخی زدند با سرِ بر نیزه رفته اش            داغی عجیب بر دلِ زهـرا گذاشتـند

دیگر به نعلِ تازه زدن احتیاج بود؟            جـایـی برای تـاخـتن آیا گـذاشتـنـد؟

از قتله گاه راضی و دستِ پُر آمدند            سهمی برایِ زینب كبری گـذاشتند؟

لرزید عرشِ اعظم و بارانِ خون چكید            آتش مگر به گیسوی حورا گذاشتند؟

زینب به گریه گفت عَلیكُنَّ بِالفِـرار            با ترس و لرز پای به صحرا گذاشتند

شمشیر، كعبِ نِی و سَنان تازیانه شد            بی داد كـیـنه را به تماشا گـذاشتـنـد

از روسری گرفته و تا گوشواره را            در خیمه ها به مَعرضِ یغما گذاشتند

خورجین به دست ها سرِ یك ذره بیشتر            حتی میانِ خود سرِ دعـوا گـذاشتـند

مستِ غرور لشكرِ عشرت عقب كشید            و ما بـقـیِ ظلـم به فـردا گـذاشـتـنـد

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در وداع با حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : علی صالحی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نگاه کردن اشک تو خواهرم سخت است            صبور باش که این حرف آخرم سخت است

دگـر زمـان جـدایـی شـده، دعـایــم کـن            سفر بدون تو ای یار و یاورم سخت است


بــرو بــرای اســارت دگـر مـهـیّــا شـو            که شام و کوفه برای تو خواهرم سخت است

نه قاسمی، نه عـلی اکـبـری، نه عـباسی            غریب ماندن زنهای این حرم سخت است

تویی و جان رقـیّـه، که بعد من سـیـلـی            برای دخـتـرک نـاز پرورم سخت است

به زیر حـنـجـره‌ام بـوسـه می‌زنـی، امّا            بدان، بریدن این سر ز پیکرم سخت است

خدا به داد دلت می‌رسد، که در بر شمر            به قـتـلگـاه، تماشای مـادرم سخت است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بـگـو ربـاب حـلالــم کـنـد کـه مـی دانـم            به نیزه، دیدن لبخند اصغرم سخت است

زبانحال حضرت زینب در وداع با سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای روح من، بـرادر با جـان بـرابـرم            آهـسـتـه تـر بــرو ز بَـرِ مـن بـرادرم

چشمان من بدون تو بی نـور می‌شوند            ای نور دیدگان مـرو اینگـونه از برم


چون آفـتـاب می‌روی و مثـل سایه‌ای            افــتــاده راه در پــیِ تــو دیــدۀ تـــرم

ای یوسفم که عزم سفر کرده‌ای، بایست            بـگـذار تـا کـه پـیـرهـنـت را بـیـاورم

آن نیزه ها که منتـظر توست، جای تو            ای کاش می‌نشست بر اعضای پیکرم

بینم به روی خاک اگر غرق خون تو را            آوار می‌شود دو جهـان بر روی سرم

بعد از تو غیر مرگ کسی نیست در جهان            تسکین قلب خسته و در خون شناورم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد

یک دم بایست تا که ببـوسم گـلوی تو            ایـن اسـت آن وصیـت پـنـهـان مـادرم

زبانحال حضرت زینب در وداع با سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : علیرضا شریف نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

از دودِ آه؛ آیـنـه هـا تــار مـی‌شــود            تو می‌روی و حالِ دلم زار می‌شود

پـنجـاه سـال دل نگرانیِ من گذشت            دنیایِ بی تـو بر سـرم آوار می‌شود


فَاللّهُ خَیْرٌ حَافِظًا ای خسته خیر پیش            در سینه كوهِ غُـصه تلـمبار می‌شود

از بس برایِ بدرقه ات بُغض می‌كنم            بـوسیـدنِ گـلویِ تو دشـوار می‌شود

اصـلاً بـیا حوالـیِ گـودالـشـان نـرو            این بار كوچه رویِ تو تكرار می‌شود

در بینِ این همه ز خدا بی‌خبر حسین            نامـوسِ تو به زجر گرفتار می‌شود

با چكمه رویِ سینۀ تو نقـش می‌كَند            با نعل در گره گره ات كار می‌شود

بر زینِ اسبشان دو سه خورجینِ غارت است            بـا زورِ تـازیـانه حـرم بـار می‌شود

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب در وداع با سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : علی ناظمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

وداع آخر تو داشت طرح غم می‌ریخت           دلم به پشت سر تو به هر قدم می‌ریخت

گـرفـتـه پـای تـو را دسـت الـتـمـاس دل           نماندن از تو و اشکی که دم به دم می‌ریخت


بـنـای خـلـقـت زینب، بنا نشد بی من...!           که رفتن تو چو آوار بر سرم می‌ریخت

گـلوی خشک تو را تا که بوسه ای بزنم           به اسم مـادرمـان از لبـم قـسم می‌ریخت

هـزار چـشـم پُـر از دیـدن لـبـاس تـوأنـد           ز بسکه داشت ز آستین تو کرم می‌ریخت

رمـق نـمـانـده مـسافـر به چشم پُر کـارم           ببخش پشت سرت گر که آب کم می‌ریخت

حسین رفـت و کمی بعـد پـیـر شد زینب           شروع غارت و غم حرمت حرم را می‌ریخت

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب با سیدالشهدا در شب عاشورا

شاعر : علیرضا شریف نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

وای اگر امشبِ این دشت به فردا برسد           شـیـون و گـریـه و آهـم به ثـریـا برسد

به لب خشكِ تو دِق میكنم از غصه اگر           تیغِ خورشید بر این پهنه صحـرا برسد


كوكبِ بختِ جدایی ز تو تقدیرِ من است           چـشم از رویِ تو بر هـم نـزنم تا برسد

به تنِ اصغرِ تو یك سرِ سوزن حس نیست           بـا كـمـی آب تـلـظّـیـش بـه لالا بـرسـد

عـلـی ات را بـشناسند نخواهند گـذاشت           بـویی از پـیـرهـنـش نیـز به لـیلا برسد

بدنش مثلِ فـدك پخشِ زمین خواهد شد           پـای عـبـاسـم اگـر بر لـبِ دریـا بـرسد

گرگ ها یوسفِ خواهر به سرت می ریزند           چاره ام چیست اگر كار به این جا برسد؟

نیزه، خون، چكمه، سراشیبی گودال، سرت           عـمـرِ زیـنب به گـمانت به تماشا برسد؟

رویِ تَل دخترِ مضطر شده می میرد اگر           پـای اسـبـی به لـبِ تـشـنـۀ بـابـا بـرسـد

وای اگر پای شقاوت به حـرم باز شود           دست بی عاطـفه بر چـادرِ زن ها برسد

آتش و خیمه و غارت شدن هر چه كه هست           هیـچ كس نـیـست به دادِ منِ تنهـا برسد

نـفـسِ سیـنـۀ زینب، نـفـسـت می گـیـرد           وای اگر امشبِ این دشت به فردا برسد

: امتیاز

مصائب شب عاشورا

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مثنوی

آن شب که بودی انتخاب ظلمت و نـور           قومی در آغوش خدا، قومی ز حق دور

یک سو صف حق، سوی دیگر بود باطل           قـومـی پـی دلــدار و قــومـی بــنــدۀ دل


آن سو خیـامِ نـار و این سو خـیمۀ نـور           آن سو سراسر دیو و دد، این سو همه حور

خـلـقـت میـان ایـن دو خـیمـه ایـسـتـادند           قومی به آن قومی به این سو رو نهادند

ای دوست خود را در کدامین خیمه دیدی           یـار حـسـیـنـی یــا طــرفــدار یــزیـدی؟

خود در چه قومی کرده‌ای احساس، خود را؟           بگشای چشم عـبرت و بشنـاس خـود را

آن سو ز حق دل‌ها جـدا بود و جـدا بود           این سو خـدا بود و خـدا بود و خـدا بود

آزاد مـــــردان دور ثــــارالله بــــودنـــد           از سـرنـوشـت خـویـشـتـن آگــاه بـودنـد

همچون عروسان،مرگِ خون‌را طوق‌کردند           غـسل شهادت در سرشک شـوق کردند

بنوشته بر رخـسار خـود با اشـک دیـده           تـنـهـا حیـات مـا جـهـاد است و عـقـیـده

در انـتـظار صبــح فــردا بـی‌شـکـیـبـنـد           هـر یـک زُهیرنـد و بُریرند و حـبـیـبـند

عبـاس گویـد: وقف خاک دوست، هستم           این دیده،این پیشانی،این سر،این دو دستم!

مـــــن زادۀ آزادۀ ام‌ الــــبـــــنــــیـــنــــم           مـشـتـاق شـمـشـیـر و عــمـودِ آهـنــیـنـم

فـردا کـنـم دریـای خـون، دشت بــلا را           چون‌ روی خودگلگون کنم کرب‌وبلا را

اکـبر کـه از سـر تا قدم پُـر از خـدا بود           ممسوس در ذات خدا، از خـود جدا بود

پیـش از شهادت حال با شمـشیر می‌کرد           آیــیــنــۀ دل را نــشــان تیــر مــی‌کــرد

دریـای خــون آغـوشِ مـولا بـود بـر او           زیـبــاتـر از دامــان لــیــلا بــود بــر او

قـاسـم عـروس مرگ را در بـر گـرفـتـه           گـویـی دوبـاره زنـدگـی از سر گـرفـتـه

ازبس‌که داردمرگِ خون‌را چون‌عسل،دوست           بـر قـامتِ رعنـا زره پوشیـده از پوست

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

شاعر : علی احدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

دو قدم رفته و، می‌خواست پدر، برگردد            سرِ گـهـواره به آغـوش پـسر برگردد

شوق دیدار پسر می كشدش از میدان            ظاهرا از سـرِ تكـلـیف، نظر برگردد


مرد میدان جگرش خون شده بود، آمد تا            به دل معـركه با پـاره جـگـر برگردد

اوكه مجموعۀ درد است! نبینم هرگز!            اینچـنین منقـلب و زیر و زبر برگردد

صحبت از شهد و عسل بود، ولیكن وقتی            نمك افزوده شود، طعم شكـر برگردد

بعد از آن تلخ ترین لحظه رقم خواهد خورد            پدر اینبار، جگـر سوخـته تر برگردد

نوك پیكان به گلو خیره شد ای وای خدا            چاره ای كن نظـر تیـر سه پر برگردد

هم گلو نازك و هم تیر به پهـنای گـلو            وای از آن لحظه كه یك مرتبه سر برگردد

: امتیاز